-
یا رضا
پنجشنبه 7 بهمنماه سال 1395 19:15
دلم گرفته رضا رضا دارم میام حرمت نا امید و خسته گره افتاده بکارم دلم از همه دنیا گرفته هیچی ندارم بگم آقا دلم شکسته چرا خود خدا کاری نمیکنه؟ من دیگه طاقت ندارم یعنی کمکم میکنی؟
-
.
دوشنبه 20 دیماه سال 1395 05:45
-
دوستی
سهشنبه 26 مردادماه سال 1395 09:50
میخوام به خدا نزدیک شم روزی 100 تا صلوات خدایا کمکم کن
-
برای خودم
سهشنبه 6 خردادماه سال 1393 19:47
چند وقتیه عاشق خرید کردن شدم مخصوصا وسایل دخترونه دل به درس نمیدم البته واحدهامم زیاد سنگین نیست بابا که خیلی ذوق میکنه من درس میخوانم خوشش میاد از اینکه به همه بگم بچه هاش درس خوانند منم بخاطر خودم و اونها دارم زورکی خودمو بالا نگه میدارم اینکه میخوانم بعدم نتیجه دلخواهمو نمیگیرم انگیزه برام نمیذاره وای بازم داره...
-
دیالوگ ماندگار و زیبای آقای همساده !!
دوشنبه 19 اسفندماه سال 1392 12:20
آقو ما به دنیا اومدیم انقلاب شد حرف زدیم جنگ شد راه رفتیم کودتا شد رفتیم مدرسه جنگ تموم شد درس خوندیم- هی نظاموی آموزشی عوض شد رفتیم دانشگو -کنکور ول شد رفتیم سربازی- معافیت آزاد شد رفتیم سرکار- مملکت تحریم شد خواستیم ازدواج کنیم- طلا گرون شد گفتیم بریم خارج- پاسپورتمون دی پرت شد، الانم اینترپل دنبالمونه هه هه هه هه...
-
خارجه
پنجشنبه 15 اسفندماه سال 1392 18:08
همه دوستام حرف از رفتن از ایران و میزنند راستش من بهش فکر نمیکردم ولی هرچی جلو میرم و با محدودیت های تحصیلی مثل تهیه مقاله و کتاب و ادامه تحصیل روبرو میشم منم دارم بهش فکر میکنم گه گاهی لیدا میگفت اگه وضعیت روحی اش اینجوری پیش بره میخواد بره یک کشور عربی آزاده میخواد بره ایتالیا الهه هم میگه آلمان من برام مهم نیست ولی...
-
گم کرده
چهارشنبه 14 اسفندماه سال 1392 21:30
امروز رفتم دانشگاه ولی راستش زیاد حس خوبی نداشتم برای همین از همون جا رفتم سرکار اصلا دوست ندارم ذهنم آزاد باشه ترجیح دادم خسته بشم تا شب راحت بخوابم دلم نمیخواد به هیچی فکر کنم فقط روزهام بگذرند تا من باز دوباره خودمو پیدا کنم صبح سعی کردم رادیو قرآن گوش بدم ولی باز افاقه نکرد من خودمو گم کردم کاش دوباره مثل تابستون...
-
جمله
دوشنبه 12 اسفندماه سال 1392 19:43
یاد من باشد هرچه پروانه که می افتد در آب زود از آب دربیاورم یاد من باشد کاری نکنم که به قانون زمین بربخورد هر روز صبح رادیو جوان و گوش میدم.از این جمله خوشم میاد نوشتمش گذاشتم تو محل کارم واقعا برای جایی که کار میکنم این جمله یک ذره خنده داره شایدم فاجعه است ولی رییس خوشش اومد امروز کلی خندیدیم بت مریم واقعا مردم با...
-
....
دوشنبه 12 اسفندماه سال 1392 08:37
هر آدمی توی زندگی یک نفر بخصوص را میخواهد یک نفر که بیقید و شرط عاشقش باشد یک نفر که با او، خود خودش باشد، بیهیچ نقابی ! یک نفر که بیهراس از موهای ژولیده و صورت رنگ پریدهات، با همان قیافه به آغوشش پناه ببری، و سر روی شانههایش بگذاری... زن و مرد هم ندارد؛ توی زندگی مردها هم باید زنی باشد، که صورت ِ آفتاب خورده...
-
خسته
پنجشنبه 1 اسفندماه سال 1392 17:13
فرزانه رفت و من دو هفته تنها کار کردم.الانم یک خانومی اومده که همسن منه ولی 4 ساله ازدواج کرده خسته ام امروز رفتم دانشگاه بازم فشار درسها رو احساس کردم و حالم بد شد خسته شدم از تلاطم 6 ماهه همش تو استرس بودم حتی حوصله حرف زدن از احساساتم رو ندارم من خسته ام همین
-
ربنا
جمعه 18 بهمنماه سال 1392 09:02
صدای ربنای فرزانه در اومده فکر کنم از شنبه یک همکار جدید بیاد امیدوارم خوب باشه
-
شروع
دوشنبه 14 بهمنماه سال 1392 08:15
امروز سعی کردم روزمو خوب شروع کنم لباس گرم پوشیدم و از خونه بیرون رفتم به مناظر بیرون نگاه کردم و خدا رو شکر کردم کلی آهنگ با صدای بلند گوش دادم و راه رفتم امید وارم فرزانه خرابش نکنه دیروز انتخب واحد داشتم بخاطر اینکه حرف بابایی رو گوش بدم 5 واحد برداشتم تا حذف و اضافه انقدر خوشحال ش که خدا میدونه توکل بخدا ان شالله...
-
دعا
شنبه 12 بهمنماه سال 1392 22:21
امروز به یک خانم کمک کردم تو دلم برگشتم و بخدا یک چیزی گفتم امید وارم گوش بده
-
عوضی
چهارشنبه 9 بهمنماه سال 1392 08:02
پریروز فرزانه با خواهرش خیلی اذیتم کردند منم به بابا گفتم اونم گفت زنگ بزن به کارفرما بگو دیگه نمیخواد بری منم زنگ زدم گفتش نه تو نمیخواد بری خواهرشو میگم بره خیلی مرد خوبیه.خدایی باهام همه جوره راه اومده عمومم گفت فعلا برو تا یک جای بهتر برات پیدا کنم بری واقعا تحملشو دیگه ندارم خیلی بد دهن و بی ادبند هر چی احترام...
-
روز
سهشنبه 8 بهمنماه سال 1392 14:46
حسش نیست چیزی بگم کلا حوصله ندارم حتی حرف زدن همه لحظه ها تند تند از کنار هم میگذرند احساسات عواطف و اتفاقات تکراری.مشکلات و درگیری های تکراری از پس هم رد میشند و من احساس بی رمق بودن دارم مثل یک مرده متحرک حتی یک باران قشنگ هم من و خوشحالم نمیکنه حتی قبولی هم منو زیاد خوشحال نکرد ربات دیگر تو را آرزو نخواهم کرد،...
-
درهم برهم
دوشنبه 30 دیماه سال 1392 10:36
آخی دوستم سارا مامان شده من همیشه غصه میخوردم که اصلا کسی حار میشه باهاش ازدواج کنه حالا یک زندگی داره همه دهنشون باز مونده دوست دارم برم ببینمش ولی مامانم نمیذاره میگه نمیخواد تو با زن شوهر دار چیکار داری ما از دوم راهنمایی دوست بودیم امروز باید برم دانشگاه خواجه نصیر پروژمو ارائه بدم.ده شب برمیگردم خونه استاد بی فکر...
-
دیوانگی
شنبه 28 دیماه سال 1392 15:10
من اصلا براش گریه نکردم حالا چه وقت و چه کسی باعث گریه من خواهد شد من نمیدانم بقرآن زدم به رگ بیخیالی اصلا به درک این زندگی افتادم که افتادم ترم بعد با همون استاد میخوام بر دارم .امیدوارم روزهاش خوش باشه اصلا درسم زود نموم بشه مثلا چی میشه؟ اصلانشم نمیخوام درس بخوانم.اصلا درس میخوانم قرار نیست از ناراحتی بمیرم که به...
-
؟؟؟؟
جمعه 27 دیماه سال 1392 22:23
با خودت چند چندی؟ تا حالا فکر کردی با خودت چند چندی؟ راه رفته و نرفته.همیشه راهها تکرار میشند یا ممکنه فرق کنند.شاید راه شبیه هم هستند که من قدرت تشخیصشو ندارم حق دارید سر درنیارید من چی میگم من همیشه بین دو راهی گیر میکنم.خیلی بد نه؟؟؟ دو راهی تصمیمات به ظاهر آسون دارم به این نتیجه میرسم که دنیا چقدر پوچه زندگی این...
-
برای هیچی
دوشنبه 23 دیماه سال 1392 15:50
انقدر امتحانمو خراب کردم که دیگه موهام سفید شد چرا آدم باید همش حرص بخوره؟پس کی نوبت من میشه تفریح کنم مثلا کلاس نقاشی برم تو بحث های الکی شرکت کنم امتحانامم آسون باشه بدک نیست خوش میگذره چند ماه که کم آوردم.هی تو فراز و نشیبم باید دو دستی بزنم تو سر خودم به خودم بگم اینقدر سخت نگیر جاه و جلال زود گذر دنیا رو من همه...
-
...
دوشنبه 16 دیماه سال 1392 09:12
سلام امتحان ریاضی مو دادم و نمیدونم نتیجه چی میشه جمعه و یکشنبه هم امتحان دارم.فوق العاده سخت دیگه امتحان آسون ندارم.سخت ترین رشته برق مخابراته ولی امیدوارم من تمومش کنم.بازم التماس دعا
-
فرصت
دوشنبه 9 دیماه سال 1392 15:37
طلبکارم از همه چی چند ماه اینجوری شدم البته چند روزی هست دارم به اشتباهم پی میبرم شاید خیلی مونده برگردم به حال خودم شایدم منتظر یک نشونه ام هرچی که هست خدایا برمیگردم فقط بهم فرصت بده خوب منم کم میارم.گاهی وقتها خوشی میزنه زیر دل آدم و همه چی فراموش میشه گاهی سختی و تلخی گذشته فراموش میشه خودت میدونی از کی و چرا من...
-
بی زحمت
شنبه 7 دیماه سال 1392 22:17
امتحانام شروع شده حال حوصله ی هیچی ندارم ذهم هنگه.بی زحمت دعا
-
هنوز
پنجشنبه 5 دیماه سال 1392 16:58
امروز حالم بدتر شد ولی گریه نکردم هنوز گریه هم ندارم فعلا
-
نق
چهارشنبه 4 دیماه سال 1392 08:06
کسی که خریدار آه و ناله های ما نیست ولی اینجا مال خودمه به کسی ربطی نداره دلم میخواد توش هر کاری بکنم اصلا اگه کسی حوصلشو نداره نخوانه آی سرم.آی گلوم .استخونام داره میشکنه حالت تهوع داشتم دیشب زیر سه تا لحاف بازم سردم بود داشتم میمردم آی گریه کردم آی گری ه کردم که نگو الانم سرم درد میکنه بخاطر گریه هام مریضی هم از یک...
-
کسالت
سهشنبه 3 دیماه سال 1392 15:41
خیلی سخت مریض شدم.چند روزی تا امتحانام بیشتر نمونده.نمی توانم درس بخوانم.دعام کنید
-
اینجوری
یکشنبه 1 دیماه سال 1392 15:53
امروز از صبح مثلا از خوا بیدار شدم درس بخوانم اصلا نشد که نشد مامان مریضه اومدوم غذا درست کنم سوخت فرزانه هم هی اس مسده نامرد چرا رفتی.آخه یکی اومده پیشش که همش با هم دعوا دارند و به فرزانه هم دستور میده.یعنی یکی بدتر از خودش.خخخخخخخخ روز گار خوبی در پیشمه با این وضع اوضاعمم یکجوریه افکارمم یکجوریه انگار رو هوام انقدر...
-
اشتباه
چهارشنبه 27 آذرماه سال 1392 13:28
زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد امروز یک از مشترکین اومد که قسط هاش تموم شده بود به من گفت یک حالا که قسط ها مو دادم بهمون چی جایزه میدین منم گفتم فاضلاب واااااااااااااااااااای حرف بدی زدم شانس آوردم نزد تو دهنم
-
بدشانسی
سهشنبه 26 آذرماه سال 1392 17:24
امروز رفتم نمره ی امتحان میان ترممو ببینم که دیدم برام غایب زده.ای خدا کاش صفر میداد ولی برگه ام گم نمیشد هرچی گفتم باور نکرد که نکرد تازه گفته که هرکی میان ترمو نداده ترم اصلا بهش ارفاق نمیدم.میان ترمم از 14 نمره است بقیه اش مال میان ترمه خدایا من دستم جایی بند نیست خودت کمکم کن از یکشنبه بصورت جدی میخوام برای ترمم...
-
خوش اشتها
جمعه 22 آذرماه سال 1392 23:49
هوس آش دوغ کردم تو این هوای سرد هوس بلال و ذرت و باقالی و لبو و اسنک چقدر این هوا با چای گرم و شیرینی و شیر داغ میچسبه کلا دلم خوراکی میخواد ( ای ی ی باز فردا باید فرزانه رو تحمل کنم)
-
شرمندگی
چهارشنبه 20 آذرماه سال 1392 20:06
امروز شرمنده خدا شدم خدایا ببخشید که برای چیزی که نمیدونستم انقدر اصرار داشتم فکر میکردم که دوستم نداری که حرفمو گوش نمیدی. فکر میکردم دوست داری اذیتم کنی در حالی بیشتر از اون چیزی که میتوانستم داشته باشم بهم داده بودی که اذیت نشم ممنونم برای حال خوب امروز فقط خدایا این فرزانه خیلی منو اذیت میکنه بخدا خسته شدم از دستش...