مسیر زندگی

رویای ناتمام

مسیر زندگی

رویای ناتمام

شرمندگی

امروز شرمنده خدا شدم

خدایا ببخشید که برای چیزی که نمیدونستم انقدر اصرار داشتم

فکر میکردم که دوستم نداری که حرفمو گوش نمیدی.

فکر میکردم دوست داری اذیتم کنی در حالی بیشتر از اون چیزی که میتوانستم داشته باشم بهم داده بودی که اذیت نشم

ممنونم برای حال خوب امروز

فقط خدایا این فرزانه خیلی منو اذیت میکنه بخدا خسته شدم از دستش

به کار فرمام گفتم اجازه داد دی ماه نرم و بهمن برگردم.فرزانه داشت میترکید بخدا

دیگه دارم حالمووووووو بهم میزنه.خدا نگذره ازش



نظرات 2 + ارسال نظر
پرهام چهارشنبه 20 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 10:08 ب.ظ


هرچقدر روی یه چیزی حساس بشی اون موضوع بیشتر اذیتت میکنه

آره حساس شدم بدجورررررررررررررررررر

حسین پنج‌شنبه 21 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 01:40 ب.ظ http://gozargahzendegi.blogsky.com/

سگ ب.ش.ا.ش.ه به .من که سگ رو به این جور ادما ترجیح میدم ،من تخصص دارم تو برخورد با این جور ادماااااااا

داداش!!!!!!!!!!!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد