مسیر زندگی

رویای ناتمام

مسیر زندگی

رویای ناتمام

گم کرده

امروز رفتم دانشگاه ولی راستش زیاد حس خوبی نداشتم

برای همین از همون جا رفتم سرکار

اصلا دوست ندارم ذهنم آزاد باشه

ترجیح دادم خسته بشم تا شب راحت بخوابم

دلم نمیخواد به هیچی فکر کنم

فقط روزهام بگذرند تا من باز دوباره خودمو پیدا کنم

صبح سعی کردم رادیو قرآن گوش بدم ولی باز افاقه نکرد

من خودمو گم کردم

کاش دوباره مثل تابستون روحم تلطیف بشه

دوباره کیف کنم از بودنم با خدا

چه حس خوبی ...

نظرات 1 + ارسال نظر
محمد حسین پنج‌شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 04:00 ب.ظ

بعضی روزها حس خوبی داری. همه چی خوبه. همه آدما باهات خوبن. همه کارا خوب پیش میره. هرکاریو شروع میکنی درست انجام میدی. ولی یه روزایی هم هست که انگار هیچی سر جاش نیست. هیچکس نمیفهمتت. حس میکنی ساده ترین کارارو نمیتونی انجام بدی.
یه روزایی همه به فکرتن. حالتو میپرسن. اما بعضی وقتها فراموش میشی.
بعضی روزها یه فکرایی میاد تو سرت. انگار به هیچی اعتقاد نداری. ولی ممکنه یه روز بیاد که واسه یه روز بیشتر یا آروم تر زندگی کردن به خدا التماس کنی.
اینا بالا پایین های زندگیه. تو زندگی همه هست. روزها همه مثل هم نیستن.
ولی...
ولی همیشه میتونی مهربون باشی. هر روز میتونی آدم ها رو دوست داشته باشی. نه به خاطر ثواب. نه به خاطر بهشت. به خاطر دل خودت. به همه کمک کنی. عاشق همه باشی. بدون چشم داشت. فقط واسه دل خودت...

فقط واسه دل خودت...
اینجوری همه ی هستی. همه ی دنیا. همه آدما جلوت سر تعظیم فرود میارن...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد