دیروز شبکه ی بازار یکی از دوستان رو نشون داد که فقط 6 ثانیه طول کشید
شبکه ی نسیمم که تازه افتتاح شده جالبه
کارم شده تلویزیون دیدن
دختره اومده بود باشگاه به من باز غمپز در کرده که چی!
خانم از بچگی نه بازی کرده نه تلویزیون دیده همش زبان خونده
همون دختره که ارشد مهندسی پزشکی میخوانه
منم پیش خودم گفتم چه آدم کسل کننده ای
من اصلا اونجوری نیستم و شیطنتم زیاده
بعضی هام اینجوری اند دیگه
تمام جونم درد گرفت انقدر رو تردمیل دویدم که کمبود بخورم زمین
بدنسازی خوبه ها ولی محیطش خیلی هیجان انگیز نیست
دلم یک ورزش پر شور مثل فوتسال میخواد
اما...
یادش بخیر
دیروز دیگه انقدر فکر کردیم که خواهرم چی بخوانه مریض شدیم
دست آخرم قرار شد همون مامایی رو بخوانه
اصلا به حسابداری علاقه نداره و چون روزانه قبول شده نمی توانه کنکور بده
شانس بیچاره اینجوری شد دیگه
مامایی به پزشکی نزدیکتره و حداقل یک چیزایی از پزشکی یاد میگیره
نون زن و بچه شو که نمی خواهد بده پس همون مامایی بهتره و علاقه اشم داره
خدایی استعدادشو داره هر وقت کسی مریض میشه یک نکاتی میگه که دهن آدم باز میمونه
فقط شرایط ادامه تحصیلش خیلی سخته و اونم توکل به خدا تا 4 سال دیگه هزار جور اتفاق می افته
واسه منم خوبه تا اون موقع منم بچه ای چیزی داشتم آبجی جونم و دارم دیگه
شاید به آرزوش اینجوری نزدیکتر باشه
خدایا شکرت
پول دانشگاهمون سر به فلک کشیده
خدایا من کار پیدا کنم راحت بشم.دعاااااا بصورت جدی بفرمایید
دیروز واقعا اعصابم ریخته بود بهم
صبح با خواهرم دوباره رفتیم دانشگاه و مدیر گروه پیدا کردم وکلی سوال پرسیدم ازش
ارشد خیل با کارشناسی فرق داره
اون واحد ریاضی مهندسی رو هم برداشتم و شدم 9 واحد
خواستم 12 واحدش کنم ولی مدیر گروهمون گفت سخته و نمی توانی و از اینجور حرفها
فعلا 9 تا رو برداشتم تا حذف و اضافه
چقدر دانشجوهای ارشد مخصوصا آقایون سن بالا هستند
.
.
.
تازه رفتم جلسه دفاع یکی از دانشجوها نشستیم با خواهرم و کلی خوراکی دادند خوردیم
خواهرم و بردم با محیط دانشگاه آشنا بشه دو سه روز دیگه میخواد بره آماده باشه
حالا مونده مامایی تهران آزاد و بره یا حسابداری روزانه دانشگاه تهران
امیدوارم درست انتخاب کنه