مسیر زندگی

رویای ناتمام

مسیر زندگی

رویای ناتمام

اشک

اشک 

 

اینم از چشمای پر اشک چون اشک دو نفر رو درآوردم امروز 

اصولا اشک خودم زودتر درمیاد ولی ایندفعه انگار برعکس شد 

امروز من برای جانبازها اشکم دراومد 

خوبه آدم احساس میکنه هنوز زنده اس و هنوز قلب داره  

 

تسلیت

بالاخره بهش تسلیت گفتم  

چشاش پر شد از اشک 

ولی بالاخره توانستم بگم 

کلی با هم ورزش کردیم و خندیدیم 

خدا بهشون صبر بده 

 

همه چی نوشت

امروز زری بهم اس داد و بعدش بهش زنگیدم  

نتوانستم بهش تسلیت بگم فردا میبینمش 

 قرار گذاشتم با مامانم بریم دنبالش باهم بریم ورزش پارک 

فردا بهش تسلیت میگم فوت پدرشو 

از طرفی دلم نمیاد ناراحتش کنم و یادش بندازم 

این چند روز خیلی سرم شلوغ بود 

حتی فردا و پس فردام کلاس دارم ولی نمیرم 

یعنی هم خودم نمیرم هم بابا نمیذاره برم 

آخه جمعه است منم این هفته همش بیرون بودم 

موهامو کوتاه کردم.اصلا دوست نداشتم ولی مامان مجبورم کرد  

گفت همش بیرونی و هوام گرم شده کوتاه کن راحت بشیم از دستت

الانم میخواستم درباره ی سیستم اداری بگم ولی حسش نیست

خدای بخیر کنه اردبیهشت ماه رو 

یکی از فشرده ترین برنامه ها رو دارم. 

زهرا از الان غم باد گرفته که دانشگاه داره تموم میشه 

چیکارش کنم من که زیاد ناراحت نیستم چون بازم میخوام ادامه بدم 

ان شا الله 

سه شنبه 6 نفری نشسته بودیم تو حیاط دانشگاه  

انقدر شلوغ بازی کردیم و خندیدیم  که همه ما رو نگاه میکردند 

دیگه برامون مهم نیست بقیه چی میگن چون ما که رفتنی شدیم 

شغل شوهرهای آیندمون و نوشتیم و قرعه کشی کردیم 

مال زهرا شد لوله کش مال الهام شد وانتی و... 

خلاصه خوش گذشت.دل بچه ام زهرا هم شاد شد  

در جواب دوست قدیمی ام باید بگم چشم محتاجیم به دعا

فعلا 

زیر باران

امروزم گذشت 

پول پروژه مو دادم و رسید گرفتم 

هوا بارونی بود 

از رفتن به میدون آزادی متنفرم  

چیزهای خوبی رو برام تداعی نمیکنه 

با زهرا بعد کلاس رفتیم پول و دادیم 

امیدوارم زود تموم کنه چون احتمالا تابستون تهران نیستم 

شهریورم مشهدم احتمالا 

الانم هوا بارونیه 

دعای زیر بارون و دوست دارم 

کاش زودتر شب بشه و تنهایی برم زیرش و دعا کنم تا استرسهام کم بشه

پیچیده

فکرم مشغول خیلی چیزهاست 

آینده ی نزدیک داره دیوونه ام میکنه 

استرس میگیرم اینجوری 

این دو ماه پیش رو قراره خیلی اتفاقها بیافته 

خیلی دارم اذیت میشم 

همه چی تو هم پیچیده 

 همشو میریزم تو خودم  

کسی درک نمیکنه که بگم