چند روز مامانم نیست
من شدم مامان
صبح بیدار میشم چای میذارم پرنده ها رو غذا میدم
ناهار و شام میذارم و همش دارم خونه جمع و جور میکنم
خرید بعهده ی داداشمه
خواهرمم چون کنکور داره زیاد کاریش نداریم
فکر میکردم که کار خونه بلد باشم ولی کم کم دارم میبینم یک ریزه کاری هایی رو توجه ندارم
الانم شام پختم امیدوارم خوب از آب دربیاد
بابا شبا زنگ میزنه میپرسه شام خوردید
منم حرصم میگیره .یعنی من گشنگی میخوام بدم به بچه ها این سوالو میپرسه؟
کمی قدر دانی کنند از آدم خوب
اعیاد شعبانیه الخصوص تولد امام حسین رو به همه تبریک میگم
یک نذری کردم که تا نیمه شعبان اگه برآورده بشه میخوام شکلات پخش کنم
چقدر تولد داریم تو خرداد ماه
دیروز رفتیم مارلیک محله های فوق العاده خلوت که هرجوری خلافی و میشه تو سطح خیابون انجام داد
من از این جور محله ها میترسم.
از تهرانسرم متنفرم.
من تهرانو خیلی دوست دارم جز آلودگی ترافیک و گرماش
والا تکنولوژی هایی که داره حس خوبی بهم میده .فرهنگش با همه ی شهر های دیگه فرق داره امنیت بیشتری داری
از قدم زدن تو خیابون های تهران لذت میبرم
دور از تهرانبودن خیلی سخته
عاشق ماشین سواری تو سطح شهر اونم بعد از نیمه شب هستم
فکر کنم پایتخت تمام کشورها اینطور باشه.دوست دارم پایتخت تمام کشورها رو برم بگردم و ببینم
اگر قسمت باشه که فکر نکنم بشه