مسیر زندگی

رویای ناتمام

مسیر زندگی

رویای ناتمام

۱۳۹۲

سال ۱۳۹۲ و اومدن بهار مبارک باد 

بوس وس بوس 

التماس دعا 

ان شالله سال خوبی باشه برای ملت ایران 

1392

خداحافظ زمستان

دیروز  والدینم رفته بودند خرید میوه تره بار
کلی خرید کردند برای عید.خدارو شکر ما داریم میخریم خیلی ها ندارند
سر سفره عید حتما دعا برای اونها که ندارند یادتون نره
بهار رو دوست دارم
مخصوصا اوایلش که هوا خنکه و سبزه ها تازه سبز میشند
مامان کلی سبزه به شکلهای مختلف گذاشته سبز شدند
یک ماهی قرمز هم خریدیم
یک هفت سین کوچولو هم درست کردیم و منتظر بهاریم
چند رو زدیگه تولدمه
همیشه همه سرشون شلوغه و کمتر کسی یادش میمونه.تازه عیدی و کادومو یکی میدهند خیلی ها
این به نفع من نیست دیگه
دلم میخواست برم مشهد.پیارسال مشهد بودیم خیلی خوش گذشت
وقتی به ضریح آقا خیره میشی تموم غم و غصه های اون سال فراموشت میشه
بهار و دوست دارم بخاطر گوجه سبزش  بخاطر شکوفه های قشنگش بخاطر هوای خوبش بخاطر اینکه یک حسی تو دلم درست میشه که دوست دارم فریاد بزنم  خودمو خالی کنم
همیشه این شعر یادم میاد چون توش گل  و باغ و ...داره 

گل نازم تو با من مهربون باش
واسه چشمام پل رنگین کمون باش
اسیر باد و بارونم شب و روز
گل این باغ بی نام و نشون باش
من عاشقی دلخونم شکسته ای محزونم
پناه این دل بی آشیون باش
دلم تنگه تو با من مهربون باش
گل ناز آسمونم بی ستاره است
مثل ابرها دل من پاره پاره است
دوباره عطر تو پیچیده در باد
نفس امشب برام عمر دوبارست
   
  خداحافظ زمستان

دیروز

دیروز دفاع مقدس داشتیم و اولین کلاس عمومی مختلط بود نه دومی آخه ادبیاتم مختلط بود

بعد کلاس با مریم رفتیم نمره کارآموزی شو از استادش گرفت منم رفتم یک معرفی نامه گرفتم

رفتم سرکلاس میکرو نشستیم و وقتی استاد حرف میزد من متوجه شدم خیلی چیزها رو هنوزم بلد نیستم

یک ایراد اساسی سیستم آموزشی اینه که مثلا تو رشته ی ما میاد یک مبحث رو از دید های مختلف بررسی میکنه .از نظر ریاضی مغناطیس تجزیه کنترل مخابراتی و قدرتی

ولی درسی نداریم که به ما بفهمونه که بابا همه یکی هستند و فقط اسمشون عوض میشه و دید اون دانشمند ها است  که با هم فرق داره

بنظرم اگه اینجوری میشد فهمش خیلی شیرین تر میشد

مثلا میگند آپ امپ یکجا میگند آی سی 7404 یکجا میگندو ...

یا خازن رو کسی نمیگه که یک بیت حافظه است و اینطوری میشه  خیلی خیلی دید بهتری بهش داشت و ایده های جدید داد

از دور که نگاه میکنی بنظر سخت میاد ولی وقتی با مسائل ملموستر بیان بشه خیلی شیرین تره

بگذریم

دیروز برگشتنی خونه فشارم افتاد و تنها بودم و نمیتوانستم اصلا راه برم

هیچ مغازه ای هم نبود رفتم تو اتوبوس نشستم خوابم برد

من اصلا تو اتوبوس خوابم نمیبره , واقعا حالم بد بود

رسیدم خونه استراحت کردم تازه امروز خوب شدم

 یک تشکرم میکنم از دوستام که میاند نظر میذارند تا جایی که بتوانم جواب میدم

پر از نگرانی

امروز سه تا آزمایشگاه داشتم و حسابی پوستم کنده شد

تازه یکی شون گفته هم شبیه سازی کنیم هم گزارش کار و ایمیل کنیم

واقعا بعضی ها چه توقعاتی دارند .من تازه دارم مطلب و پروتوس یاد میگیرم

راستی تو برنامه از کی بپرسم از تلویزیون پخش شد استادمون و دیده بودم.

قراره کارآموزی برم ونک.دوست بابا گفته بیاد پیش خودم

حالا چون جاش عوض شده اول خودم میرم جام درست شد میگم زهرام بیاد

بمیرم بابام از صبح همش دنبال کارای منه.باید برم یک معرفی نامه هم بگیرم

پروژه مونم میخواییم بدیم به یکی از پسرهای دانشگاه که درسش تموم شده انجام بده

امروز دوستم بهش زنگ زد گفت که نرید پیش استاد تا من بگم چیکار کنید

حالا خدا کنه انجام بده درستم انجام بده والا داستان دارم

ولی چه پولی درمیاره ها.یک کلاس رفته تو مجتمع فنی و همه چی و یاد گرفته از بچه ها دستمزد میگیره

راستی سه روز در هفته شدم یک دفاع مقدس برداشتم .حالا نگرانی ام اینه که فردا بخاطر یک واحد بامبول کنند که قبول نیست و این حرفا

یکی از بچه ها رفته بود پرسید گفتند ایرادی نداره تازه همه بچه هامون برداشتند

این سیستم دانشگاه آخر منو میکشه

حالا قبول نکنند خودم هیچی زهرا رو هم مجبور کردم با من برداره. اون میکشتم

فقط خوبی اش اینه که ترم کوتاهیه

توکل به خدا