امروز با زهرا و سعیده رفتیم پارک جوانمردان
از اول که وارد شدیم عکس گرفتیم .فکر کنم یک 400 تایی شد
بعدش ناهار خوردیم و فیلمم گرفتیم
هیچ کس نبود ما هم رفتیم کلی با وسایل هاش بازی کردیم.یک تاب مشتم داشت که خیلی حال داد سوارش شدیم.کلی جیغ و داد زدیم
آخر سرم بدن درد گرفتیم و پا دارد و برگشتیم
خیلی راهش دور بود و واقعا خسته شدم
حالا قراره باز جاهای دیگه هم بریم.کاش جور بشه با بچه های دانشکده بریم
عکس از پارکم بعدا از سعیده گرفتم میذارم تو وبم