
امروز درس وفقی و مخابرات داشتم
استادا کتابشون همش انگلیسی
وای کتاباشم همه گرون
منم معلوم نیست از کی حقوق بگیرم
تازه تمرین و شبیه سازی با متلب میخواهند
منم زیاد تو درسای مخابراتی مهارت ندارم
متلبم یادم رفته
تازه خیلی از درساشونو نخواندم
هیچی دیگه عین... تو گل گیر کردم
میخواستم یکی از واحدامو حذف کنم ولی بیخیال شدم و به امیدخدا چهارتاشم می پاسم
خدایا پولام هدر نره لطفا
قبول بشم
توکل کردم هااااااااااااا


یک خبر خوب دارم
مخصوصا برای علی آقا که خیلی کمکم کرده
بگم؟
الان استخدام شدم توی یک شرکت
کارش زیاد مهم نیست مهم اینه که از صفر کیلومتری دربیام
از شنبه میرم سرکار
یکجورایی دلهره درس و محیط جدید رو دارم
12 واحد ارشدم برداشتم
خیلی سخته ها خودمونیم
دیگه فکر کنم زیاد وقت کنم بیام وبلاگم و آپ کنم
چون باید هم کار کنم هم درس بخوانم
بچه ها تو رو خدا دعام کنید موفق باشم
خیلی میترسم ولی خوشحالم و تو راه همش میخندیدم
هرکس میدید فکر میکرد دیونه شدم
الهی شکر
خدایا اشکمو درآوردی
من یک قدم اومدم سمتت حالا تو عوضش...


مـی دانستـم رویـا بود ...


دلـم را نـه به تــــو
نـه به دوست داشـتن خـودم
و نـه حتــی به بـــزرگـی خــدا !
به هیــچ کــدام خــوش نــکرده ام
فــقط دلـم را بـه بــازی روزگــار خـوش کـرده ام
شـاید او بـتواند دوسـت داشـتنم را به تــو ثـابت کنـد




نظر بذار بامرام

امروز رفتم یک جای دور دفترچه بیمه خودم و خواهرمو اعتبار زدم
یادش بخیر دبیرستان که بود همیشه ناراحت بودم که چرا نمیذارند من جایی برم
ولی الان
هرجا کاری برای کسی پیش میاد همه کارها گردن منه
البته خودمم دوست دارم برم یاد بگیرم
فقط خطوط غربی و شرقی تهران و بلد نیستم که اونم فکر کنم به زودی یاد بگیرم
یکجورایی اگه بگم نمیرم از دستم ناراحت میشند
خوب یا بد بودنشو نمیدونم ولی توقع دارند ازم
شهرستان رفتنم یاد گرفتم 
باورم نمیشه این همون دختری بود که تا سرکوچه میرفت گم میشد


بهترین دوره ی زندگی یک آدم از 30 سالگی تا 40 سالگیه
یعنی فقط ده سال از سالهای زندگیت که آرامش واقعی داری و تقریبا تنش خاصی نداری و به ثبات شخصیتی میرسی
دل هر آدمی توی هر دوره از زندگی احساسات متفاوت و تجربه میکنه
داشتم به این فکر میکردم که منم تو هر دوره ای از زندگیم احساساتی داشتم که الان برام بی معنی و بی مفهوم شدند
خیلی از موارد آروزها به دلم موندند و تا حالا بهشون نرسیدم
شاید قشنگی خودشون و از دست داده باشند ولی وقتی خودتو توی شرایط قدیم میذاری میبینی واقعا قشنگ بودند
گاهی اشتباهاتی کردی وحشتناک
ولی الان احساس میکنی انگار یک خواب بودند
معیار و افکار مختلف و افسوسها و پیروزیها همشون تموم میشند
چیز که مهمه اینکه احساس کنی زندگی کردی تا اون ده سال میوه ی زندگیت خیالت تخت تخت باشه
فقط هفت سال وقت دارم
یعنی به آرامشش میرسم؟!
دیروز یک کفش زنونه خریدم میخوام یک روسری هم بگیرم با چادرم سر کنم برم دانشگاه
خوشگل میشه
