امروز یک مشترک اومد خیلی تابلو از دور میزد مرندی باشه
مرد کف کرده بود بهش گفتم مرندی هستید
گیر داده بود تو چقدر باهوشی از کجا فهمیدی
منم گفتم بماند دیگه ... مطمئنم فامیل بود با یکی که میشناختم.
پاورقی(ایییییییییییییییییییییییییییی خدااااااااااااااا قاطی کردم از دستش.میخوام باهاش مبارزه کنم.یاد بگیرم که حقو بگیرم.وایسا فرزانه پیرزن غر غرو
)

گفته بودم که مدیر شرکت عوض شده؟
فرزانه خیلی رفته بود تو نخش و برای یارو پاچه خواری میکرد 
یارو یک بار صبح فقط به من سلام میداد و هزار بار تو طول روز به فرزانه
هر دفعه هم با مردی حرف میزد از تو اتاقش سریع می اومد بیرون سرک میکشید
امروز با یکی از پسرهای شرکت وقی من داشتم با تلفن صحبت میکردم
خندیدند به حرفای من
یک هو یارو اومد بیرون از اتاقشو یک تیکه گنده به فرزانه انداخت.
اخمی کرد گفت احیانا اینجا دوربین داره هااااااااااااااا
حالا منم با طناب اینا نرم تو چاه خوبه
خدا کنه دیده باشه من باهاشون نیستم
خدایی شم من ببینم اوضاع اینجوریه یعنی بساط بزم و شادی جوره اکثرا محل و ترک میکنم تا حاشیه ساز نشم
خلاصه آش نخورده و دهان سوخته نشیم این روزای آخر
آی فرزانه ناراحت شد آی ناراحت شد که نگووووووووووو
آی جیگر من خنک شد آی خنک شد که نگووووووووووووو
خیلی اذیتم میکنه.فقط دارم تحملش میکنم.مثل این پیرزنهای غر غرو میمونه
حالا باز نا شکری نمیکنم بهتر ازخیلی هاست که میتوانستند بیشتر اذیتم کنند و شانس آوردم فقط اینه

سرما خوردگی ام بدتر شده
پروژه ام هم مونده
فکر نکنم تا فردا بتوانم براش کاری کنم
الان هرکاری کردم مغزم کار نکرد سرم درد میکنه
واقعا گوژ بالا گوژ
همش برای فرزانه اسپند دود کردم ازم نگیره
صبحم انقدر خودمو پوشنده بودم و ماسک زده بودم که خر تب میکرد تولباسهای من
ای ی ی ی ی ی ی خدا اا ا ا ا ا ا


امان از دست این استادها
هرچی امتحان و درس میذارند واسه ماه آخر یکهو چند تا فصل و درس میدن
پروژه هایی که باید انجام بدیم دم امتحانها میگند باید انجام بدید
آب بندی شده تمام زندگی مردم ایران
دیروز لیدا قیافش عصبی بود معلومه شروع کرده به خر زدن
من هنوز باورم نشده امتحانام داره شروع میشه
میترسم..........
