گفته بودم که مدیر شرکت عوض شده؟
فرزانه خیلی رفته بود تو نخش و برای یارو پاچه خواری میکرد
یارو یک بار صبح فقط به من سلام میداد و هزار بار تو طول روز به فرزانه
هر دفعه هم با مردی حرف میزد از تو اتاقش سریع می اومد بیرون سرک میکشید
امروز با یکی از پسرهای شرکت وقی من داشتم با تلفن صحبت میکردم خندیدند به حرفای من
یک هو یارو اومد بیرون از اتاقشو یک تیکه گنده به فرزانه انداخت.
اخمی کرد گفت احیانا اینجا دوربین داره هااااااااااااااا
حالا منم با طناب اینا نرم تو چاه خوبه
خدا کنه دیده باشه من باهاشون نیستم
خدایی شم من ببینم اوضاع اینجوریه یعنی بساط بزم و شادی جوره اکثرا محل و ترک میکنم تا حاشیه ساز نشم
خلاصه آش نخورده و دهان سوخته نشیم این روزای آخر
آی فرزانه ناراحت شد آی ناراحت شد که نگووووووووووو
آی جیگر من خنک شد آی خنک شد که نگووووووووووووو
خیلی اذیتم میکنه.فقط دارم تحملش میکنم.مثل این پیرزنهای غر غرو میمونه
حالا باز نا شکری نمیکنم بهتر ازخیلی هاست که میتوانستند بیشتر اذیتم کنند و شانس آوردم فقط اینه