امروز از صبح مثلا از خوا بیدار شدم درس بخوانم اصلا نشد که نشد
مامان مریضه اومدوم غذا درست کنم سوخت
فرزانه هم هی اس مسده نامرد چرا رفتی.آخه یکی اومده پیشش که همش با هم دعوا دارند و به فرزانه هم دستور میده.یعنی یکی بدتر از خودش.خخخخخخخخ
روز گار خوبی در پیشمه با این وضع
اوضاعمم یکجوریه افکارمم یکجوریه انگار رو هوام انقدر بدم میاد اینطوری میشم
انگار دنبال یک چیزیم پیداش نمیکنم.خودمم نمیدونم چیه مطمئنم بخاطر استرس امتحاناست