مسیر زندگی

رویای ناتمام

مسیر زندگی

رویای ناتمام

تو چطور؟

سلام
امروز رفتم چادر خریدیم من و مامان
دیگه حسابی حاج خانم حاج خانم شدم
تقریبا سه ماهی میشه عوض شد.یک روز که از خواب پاشدم انگار همه چی رنگ و بوش عوض شد
فکر نمیکردم بازم برم چادر بخرم ولی بازم خریدم
قبلا نمیتوانستم سر کنم ولی حالا روم نمیشه سر نکنم
معیارهام عوض شده.سعی میکنم با چادر زیبا باشم.مثلا خیلی به دخترای چادری نگاه میکنم که چطوری چادر سر میکنند
قبلا نمی توانستم با روسری چادر سر کنم ولی اونم چند وقتیه یاد گرفتم
نمیدونم طرز فکرم درسته یا نه
ولی اینجوری بیشتر مورد تایید جامعه شدم البته نه همه جا
خیلی ها منو که میبینند فکر میکنند من آدم متعصبی هستم
شاید خیلی هام فکر کنند املم
راستش حرف اونها برام مهم نیست 
آدمها با هر تیپی هم باشند تا درونشون چیزی نباشه ارزشی ندارند
از خود تعریف نباشه مهم اینه که من خانم مهندس شدم ادامه تحصیلم میدم ان شالله دکترامم میگیرم  تازه قراره صدتا مرد و نون بدم
مگه چند نفر اینطوری اند.از نگاهها خیلی ها خوشم نمیاد.راستش یکجورایی از لج اون یکسری که با یک جوراب شلواری و یک رژ هزارتومنی شاهزاده خانم هستند و پسرهای احمقتر از خودشون تاییدشون میکنند بدتر میکنم  
ارزش یک انسان به شعور و ادب و عرضه(املاشو بلد نبودم)وخانواده و تحصیلاتشه
دوست ندارم کسی دنبال تیپ و بدنم باشه
چون جوونی مگه چند روزه
که بخوام وقتمو حروم کنم که با احساستم بازی بشه.خیلی چیزها توی دنیا هست که م هنوز تجربه نکردم.خیلی از جاهی دنیاست که هنوز نرفتم
شاید بعدا نظرم عوض بشه ولی مبنای اصلیش همین خواهد بود
حالا اون آدم هرطوری که میخواد باشه
من زیاد توی این دنیا زندگی نکردم و زندگی های دیگه رو هم ندیدم که بگم چجوری بهتره
کی راست میگه کی دروغ
ولی اگه خانواده ام اینجوری از من راضی ترند مدتی هم اینطوری زندگی میکنم شایدم برای همیشه
تو  چطوری فکر میکنی؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد