مسیر زندگی

رویای ناتمام

مسیر زندگی

رویای ناتمام

گریه دارم

پدرم در اومد انقدر پشت کامپیوتر نشستم
خسته شدم
کلی تمرین دارم
گریه دارم  

فقط پنجشنبه خونه بودم
اونم کلاس گذاشتند
تموم نمیشه
یک میلیونم بدهکار دانشگاهم باید بدم 

اااااااا

نویسندگی

راستش دارم به نویسندگی فکر میکنم  

البته نه الان 

منتظرم یک فرصت مناسب پیدا کنم 

البته از این رمانهای عاشقانه نه 

میخوام از همین اتفاقات روزانه و جالب که برای هر کسی اتفاق میافته بنویسم  

نمیدونم انجامش میدم یا نه ولی یک روزی دوست داشتم انجامش بدم 

باید بیشتر کتاب بخوانم و یاد بگیرم 

... 

اون روز برای مهلت پروژه ام اعصابم خورد بود .استاد گفت اگه تا سی ام خرداد نیاری باید مهر بهم تحویل بدی چون میرم مسافرت

منم به مدرکم نیاز دارم برای ادامه تحصیل 

فعلا که نذر کردم حل بشه 

یا امام زمان 

... 

دلم لواشک غیر بهداشتی و خونگی میخواد  

بازم تو اداره دیدم 

یک مرده است که همیشه لواشک و آلوچه میخوره 

نمیگه من دخترم دلم میخواد یک وقت 

همین

عصبانی ام 

خیلیییییییییییییییی 

وایییییییییییی 

همین

خالی

دیروز تمام استخوان هام درد میکرد  

معده ام هم از یک طرف  

فکر کنم سرما خورده باشم 

امروز نرفتم کارآموزی 

ترجیح دادم استراحت کنم و کمی به درسام برسم 

کلی تمرین مطلب دارم که باید بنویسم 

تازه کلی هم گزارشکار دارم 

امروز باید بتوانم قسمتی شو انجام بدم تا برای کنکورم بخوانم 

وای میکرو هم میپرسه 

وای فیلم کره ای هم هنوز ندیدم 

دیگه میرم  

بای بای

روزم

امروز تمام برنامه نویسی هامون اشتباه داشت 

پسرها دستمون انداختند ماهم حسابی حرص خوردیم 

از صبح معده درد داشتم 

کلاسامو پیچوندم و زودتر اومد 

دو هفته دیگه امتحانهام شروع مشه 

میتشم